حقیقت چیست ؟ | ||
|
و نيز از ابوبكر وارد است كه رسول خدا فرمودند: [2] و در روايت ديگر [3] اى ابوبكر دست من و دست على در عدد مساويست.اى ابوبكر دست من و دست على در عدل مساويست. البته مساوى بودن در عدل همانطور كه گفته شد ملازم با مساوى بودن در صفات نفسيه و مكارم اخلاق و اطلاع به سرائرى است كه در نتيجه در مرتبه فعل، كردار و افعال را طبق كردار و افعال پيمبر اكرم قرار ميدهد. و اما مساوى بودن در عدد كنايه از مساوى بودن در تمام مراتب و مراحل قدرت است، آنچه از دست پيمبر اكرم برآيد از دست اميرالمؤمنين برآيد، چون دستبالاخص در چنين تعبيرى كه براى او عدد فرض شده است معلول قدرت و آلت اجراى نيات نفسانيه و ارادات روحيه است. بنابراين، اين تعبير مىرساند كه قدرت رسول خدا و قدرت على مساوى است. آن معجزات عجيب كه از دست آن حضرت به ظهور پيوست همگى در كانون اراده و قدرت على موجود است. محب طبرى در الرياض النضره از انس بن مالك روايت مىكند كه 4] حضرت رسول اكرم فرمودند كه هيچ پيمبرى نيامده است مگر آنكه او را در بين امتش نظيرى است، و على نظير من است. اين روايت مىرساند كه در جميع امت رسول خدا، هيچ كس از نقطهنظر صفات روحيه و كمالات نفسيه مانند على نزديك به پيمبر اكرم نبوده است، و فقط و فقط آن سرور مؤمنان نظير آن حضرت بوده است. و نظير اين روايت در ينابيع المودة از انس بن مالك به روايت صاحب الفردوس آمده است [5] و در صحيح بخارى در باب مناقب على گويد: [6] رسول خدا به اميرالمؤمنين فرمودند:اى على تو از من هستى و من از تو هستم. و اين تعبير نهايتيگانگى و اتحاد را مىرساند، مثل آنكه وجود آن دو سرور عالميان وجود واحدى است كه در دو تن و دو قالب نمودار شده است و نيز ابن حجر هيتمى مكى در الصواعق المحرقه[7] از براء بن عازب و محب طبرى در الرياض النضرة از ملا نقل كردهاند كه پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: [8] نسبت على با من مانند نسبت سر من است با بدن من، و اين تعبير غايت پيوند و همبستگى را مىرساند. رسول خدا مىفرمايند همانطور كه بدن بدون سر حيات ندارد، حيات من مربوط و منوط به حيات على استو در ينابيع المودة از عبدالله بن مسعود روايت مىكند كه رسول خدا فرمود على منى مثل راسى من بدنى.[9] كردند با او آنچه كردند، تا بالاخره پس از سى سال خون دل، در محراب عبادت فرقش را بشكافتند، و چنين روح كلى و حيات سرمدى خود را در زير خاك پنهان نموده، دل جن و انس و حيوان بيابان و مرغان هوا را در سوگش ماتم سرا نمودند. ابن اثير جزرى مىنويسد: [10].
حسن بن كثير از پدرش روايت مىكند كه او گفت: اميرالمؤمنين عليه السلام براى نماز صبح مىرفت، مرغابيهائى بدو روى آورده و در برابر صورت على صداى خود را به صيحه و غوغا بلند كردند. او مىگويد: ما خواستيم آنها را از دور اميرالمؤمنين دور كنيم، حضرت فرمود: آنها را بحال خود گذاريد، اينها براى من نوحهسرائى مىكنند. چون براى نماز بيرون شد، ضربتبر فرق مباركش رسيد. منابع [1] ينابيع المودة ص 252 [2]همان [3] بعيد نيست كه هر دو حديث فى العدل بوده و در يكى تصحيفا فى العدد آمده باشد [4] الرياض النضره ج 3 ص 153 [5] ينابيع المودة ص 235 [6] صحيح بخارى ص 164 [7] الصواعق المحرقه ص 75 [8] الرياض النضره ص 162 [9] ينابيع المودة ص 235 [10] اسد الغابة ج 4 ص 36
نظرات شما عزیزان:
سلام دوست من به ما نیز سر بزنید
یاعلی |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |